کارگردان مستند سینمایی «ارس رود خروشان» به عنوان یکی از آثار حاضر در بخش مستند بلند نوزدهمین جشنواره بین المللی «سینما حقیقت» ضمن انتقاد از دولتی شدن ساختار سینمای مستند کشور اظهار داشت: سینمای مستند در ایران، متأسفانه هرچه جلوتر رفت، بهجای اینکه استقلال، قدرت و امکان رشد پیدا کند، بستهتر، محدودتر و دولتیتر شد. عملاً تمام شریانهای حیاتی و مسیر ارتزاق آن به دولت وابسته شد. البته منظورم این نیست که وابستگی به دولت بهخودیخود امری منفی است؛ چرا که در کشورهایی مثل هلند، فرانسه یا آلمان هم بخش زیادی از تولیدات فرهنگی از طریق یارانههای دولتی حمایت میشوند. اساساً سینمای مستند، سینمایی است که سودآور نیست، اما برای مردم و جامعه اهمیت دارد؛ چون قرار است با آن فرهنگسازی شود، با جامعه گفتوگو شکل بگیرد و دربارهی مسائل مختلف حرف زده شود.
وی افزود: من با ذات مستند سفارشی مشکلی ندارم. مهمترین فیلمهای تاریخ مستند جهان، فیلمهای سفارشی بودهاند. مسئلهی ما اما رفتار غیرحرفهای در تولید است؛ چه در مستند سفارشی و چه در مستند غیرسفارشی. مستندساز باید بهصورت حرفهای دعوت به کار شود و اختیار و شأن حرفهای داشته باشد. هر کسی که دوربین را روشن و خاموش میکند مستندساز نیست.
این مستند ساز با اشاره به کارکرد اجتماعی سینمای مستند تصریح نمود: امروز ما با چالشهای عمیقی در جامعه روبهرو هستیم. بسیاری از گروهها و آدمها قادر نیستند یکدیگر را تحمل و درک کنند. بهجای اینکه مردم فقط و فقط پای صحبت نمایندگان مجلس بنشینند، میتوانند با دیدن فیلم کنار هم گفتوگو کنند؛ بهجای توهین، از طریق تماشای فیلم تحلیل کنند. همهی این امکانات را ما عملاً از دست دادهایم. تلویزیون، که در دنیا معمولاً «خانهی مستند» محسوب میشود، بهجای پخش مستند، شبهمستند پخش میکند. شبهمستندهایی که در ظاهر مستندند، اما در واقع حتی مستند تبلیغاتی یا ایدئولوژیک سفارشی هم محسوب نمیشوند؛ در اصل هیچکدام مستند واقعی نیستند.
آفریده با انتقاد از عملکرد رسانه ملی در حوزه تولید و نمایش آثار مستند و همچنین انحصار در تولید مستند برای تلویزیون بیان کرد: مشکل اصلی ما این است که در سینمای مستند با یک چرخهی معیوب روبهرو هستیم و از همان نقطهی آغاز، یعنی «نمایش»، دچار بحرانیم. وقتی میگوییم تلویزیون خانهی مستند است، یعنی باید هم تولیدکننده باشد و هم نمایشدهنده. اما تلویزیون نه تولید جدی میکند و نه آنچه به نام مستند میسازد، مستند واقعی است. من با هزار دلیل و استدلال میگویم حتی یکی از اینها مستند نیست؛ اینها صرفاً برنامهسازی و پر کردن آنتناند.
وی یادآور شد: کافی است نگاه کنیم چند درصد از فیلمسازانی که در همین جشنوارهی «سینماحقیقت» فیلم دارند، طی پنج سال اخیر برای تلویزیون مستند ساختهاند! تقریباً هیچ! این یعنی فیلمساز در کشور خودش غریبه و بیگانه است. سیاستهای حاکم، سیاستهای تولیدیاند، نه فرهنگی. تنها نهادی که تا حدی تلاش کرده نگاه فرهنگی را حفظ کند، مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی است؛ هرچند این مرکز هم گاهی ترازوی رویکردش بهنفع برخی جریانها بالا و پایین شده. اما واقعیت این است که در تمام دو دههای که با این مرکز کار کردهام، تلاشش این بوده که تعدد آرا حفظ شود، تفاوت دیدگاهها مجال بروز پیدا کند و زبانها و ایدههای مختلف فرصت تولید داشته باشند.
کارگردان مستندهای «هولاین در ایران» و «عبور از آتش» با بیان این مطلب که شهرداریها، خانههای مستند و نهادهایی که بودجههای کلان برای تولید مستند دارند، هم روی یک ریل مشخص حرکت میکنند، گفت: بخشی از جامعه را میبینند و بخش بزرگ دیگر را نادیده میگیرند. تولیداتشان سفارشی و فرمایشی است، با رویکردهای کاملاً تعیینشده که بسیاری از اوقات رنگ و بوی سیاست و حزبی به خود میگیرد. من با اصل تولید مستند سفارشی مشکلی ندارم؛ تولید شود، ایرادی ندارد. اما از دل این تولیدات نه گفتوگویی شکل میگیرد، نه جریان فکری به وجود میآید، نه مخاطبی جذب میشود و نه مردم پای تلویزیون مینشینند. در نتیجه، ما گفتمان خودمان با جامعه و شهروندانمان را از دست میدهیم.
وی افزود: وقتی از شهرداریها صحبت میکنم، منظورم کاملاً جدی است؛ بهویژه شهرداریهای مناطق. در بسیاری از کشورهای دنیا این مدل وجود دارد؛ مثلاً در سوئد شهرداری منطقه سه بودجهی تولید فیلم میدهد. اما در ایران چنین نگاهی وجود ندارد. این نهادها چند برابر آن بودجه را صرف بنرهایی میکنند که ظرف بیست روز پودر میشود و از بین میرود، اما حاضر نیستند همان هزینه را خرج تولید فیلم مستند کنند؛ فیلمی که دقیقاً برای همان هدف فرهنگی که بنرها نصب میشوند، ساخته میشود و ماندگاری هم دارد. متأسفانه این شعور فرهنگی، این تفکر و این نگاه هنوز شکل نگرفته است.
آفریده همچنین در مورد رکود ساختار مرکز گسترش سینمای مستند، تجربی و پویانمایی و افت عملکردی آن اظهار داشت: من از ابتدا جزو کسانی بودم که به چنین رویکردی نقد داشتم. ؛ چون واقعیت این است که این چالشها همیشه در سینمای مستند و مستندسازی وجود داشته و صرفاً محدود به این دوره نیست. صادقانه بگویم، در دورههایی که خودم عضو هیئتمدیره صنف بودم، طی سالهای گذشته با مدیران پیشین سینمای مستند در سازمان سینمایی ارشاد جلسات و تلاشهای متعددی داشتیم. اینها اساساً بحثهای تخصصی است.
وی افزود: تولید پویانمایی باید بهشکل تخصصی و در جایگاه خودش، با بودجهی مستقل و مشخص دنبال شود. همین موضوع دربارهی سینمای مستند ایران و همینطور سینمای تجربی هم صدق میکند. واقعیت این است که امروز ما در سینمای مستند با تقاضای بسیار بالایی برای تولید روبهرو هستیم، اما مرکز گسترش به دلیل بودجهی فوقالعاده محدودی که در اختیار دارد، عملاً توان بررسی و پاسخگویی به این حجم از متقاضیان را ندارد. تلویزیون هم که تقریباً با بسیاری از فیلمسازان کار نمیکند و عملاً مسیری بسته دارد، هرچند مستندسازان برجستهی زیادی وجود دارند که تلاش کردهاند، میکنند و خواهند کرد تا با تلویزیون همکاری داشته باشند. برخلاف فضاسازیای که معمولاً صورت میگیرد و اینطور جلوه داده میشود که مستندسازان تمایلی به همکاری ندارند، واقعیت این است که ما میخواهیم کار کنیم اما آنها نمیخواهند.
او ادامه داد: خود من در تمام دورههای مدیریتی شبکه مستند همکاری داشتهام و از این بابت هم خوشحال هستم چون آثار خوبی هم ساختهام و فیلم خودم را ساختم و کاری که دوست داشتم را کردم و زیر بار سفارشی سازی نرفتم و به نظرم ارتباط کاری مؤثری میان ما برقرار بوده است. با این حال، امروز مرکز گسترش عملاً بار همهی این کمبودها را به دوش میکشد. به نظر من، هرچقدر هم بودجهی بیشتری در اختیارش قرار بگیرد و حتی اگر فرض کنیم مدیریتی کاملاً بینقص داشته باشد، باز هم در این شرایط امکان پاسخگویی به همهی این مطالبات وجود ندارد. در حالیکه نقش نهادهای دیگر عملاً کمرنگ یا حتی گم شده است.
«هادی آفریده» در پایان این گفت و گو خاطرنشان ساخت: در مجموع، چالشهای سینمای مستند بسیار گسترده است و به یکی دو مورد محدود نمیشود. آنچه گفته شد تنها بخش کوچکی از این مشکلات است. درست است که مرکز گسترش امروز بزرگتر شده و اصطلاحاً شاخ و برگ پیدا کرده، اما ما همچنان با مجموعهای از بحرانها و چالشهای متنوع مواجهیم.
ارسال نظر